معنی چل بخارده - جستجوی لغت در جدول جو
چل بخارده
تکان خورده، هول کرده
ادامه...
تکان خورده، هول کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چل بخاردن
شوکه شدن، تکان ناگهانی
ادامه...
شوکه شدن، تکان ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
پل بخاردن
معلق زدن
ادامه...
معلق زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تل بخاردن
تکان خوردن آب، هل شدن، ترس ناگهانی
ادامه...
تکان خوردن آب، هل شدن، ترس ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
جر بخارده
پاره شده
ادامه...
پاره شده
فرهنگ گویش مازندرانی
چک بخاردن
ناگهان، برخورد ناگهانی و غیرمترقبه، به صورت ناخواسته
ادامه...
ناگهان، برخورد ناگهانی و غیرمترقبه، به صورت ناخواسته
فرهنگ گویش مازندرانی
کل بخاردن
جفت گیری کردن پرندگان و جانوران
ادامه...
جفت گیری کردن پرندگان و جانوران
فرهنگ گویش مازندرانی
هل بخاردن
ترسیدن، وحشت کردن
ادامه...
ترسیدن، وحشت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چش بخرده
عادت کرده، طمع کرده، در باور عامه کسی که مورد آزار چشم زخم
ادامه...
عادت کرده، طمع کرده، در باور عامه کسی که مورد آزار چشم زخم
فرهنگ گویش مازندرانی